آريا1+5
میگویند: مریلین مونرو زمانی نامهای به آلبرت اینشتین، فیزیکدان مشهور، نوشت که فکرش را بکن اگر من و تو باهم ازدواج کنیم، بچههایمان به زیبایی من و هوش و نبوغ تو، چه محشری میشوند! اینشتین در جواب نوشت: ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانم. واقعا هم که چه غوغایی می شود! اما این یک روی سکه است. فکرش را بکنید: اگر قضیه برعکس شود، چه رسوایی بزرگی به پا می شود! روزی مردی خیلی چاق در یک میهمانی به سراغ برنارد شاو، نویسنده و نمایشنامهنویس معروف، که مردی بسیار لاغر بود رفت و گفت: آقای شاو! وقتی من شما را میبینم، فکر می کنم در اروپا قحطی افتاده است. برنارد شاو هم سریع جواب میدهد: بله! من هم هر وقت شما را میبینم، فکر میکنم عامل این قحطی شما هستید! روزی نویسندهای جوان از برنارد شاو میپرسد: شما برای چه مینویسید استاد؟ برنارد شاو جواب میدهد: برای یک لقمه نان! نویسنده جوان برآشفته میشود و میگوید: متأسفم! من برخلاف شما برای فرهنگ می نویسم! و برنارد شاو میگوید: عیبی ندارد فرزندم! هرکدام از ما برای چیزی مینویسیم که نداریم! نانسى آستور، نخستین بانویی که در تاریخ انگلستان به مجلس عوام راه یافت، زنی سخت کوش و جسور در گفتار و رفتار بود. آستور روزى از فرط عصبانیت و ناراحتی در مجلس عوام به وینستون چرچیل، نخستوزیر پرآوازه وقت انگلستان، رو کرد و گفت: من اگر همسر شما بودم، در قهوه شما زهر مىریختم. چرچیل هم با خونسردى تمام و نگاهى تحقیرآمیز به آستور جواب داد: من هم اگـر شوهر شما بودم، مىخوردمش! میگویند: روزی چرچیل از کوچه باریکی میگذشت که تنها امکان عبور دو نفر را به صورت همزمان داشت. به اتفاق، یکی از رقیبان سیاسی زخم خورده چرچیل از راه رسید و قصد گذر از کوچه کرد. پس از آنکه آن دو کمی در چشم هم نگاه کردند، رقیب به چرچیل گفت: من هیچوقت خودم را کج نمی کنم تا یک آدم احمق از کنار من عبور کند. چرچیل با شنیدن این حرف، در حالی که خود را کج میکرد، گفت: اما من این کار را میکنم! انگلستان نظرات شما عزیزان: 7 / 6 / 1391برچسب:, :: 18:41 :: نويسنده : سران کشور های 1+5
آخرین مطالب پيوندها
با سپاس فراوان سران کشورهای۱+۵ نويسندگان |
||
![]() |